مردمدار باشید: شما به افراد دیگر بیشتر از آنچه فکر میکنید نیاز دارید
این مجموعه مقالات تا حدودی در مورد مهارتهای فردی یا «مهارتهای نرم» است. بهعنوان کسی که این مطلب را میخواند، احتمالاً حداقل تا حدودی از اهمیت این موضوع در زندگی و شغل خود آگاه هستید. اما در این مقاله، میخواهم کمی عمیقتر شوم و در مورد اینکه چرا مهارت ارتباط با افراد اینقدر مهم است و برخی از کارهایی که میتوانید برای کسب این مهارت انجام دهید، صحبت کنم.
مرا رها کنید، من میخواهم فقط کدنویسی کنم!
من قبلاً این تصور را داشتم که کار یک توسعهدهندهی نرمافزار فقط نوشتن کد است و اینرا نیز میدانم که تنها کسی نیستم که اینطور فکر میکند.
واقعیت این است که بیشتر وقت ما در زمینهی توسعهی نرمافزار صرف برخورد با افراد میشود نه با رایانه. حتی کدی که ما مینویسیم ابتدا برای مصرف انسان نوشته میشود و در درجهی دوم برای کامپیوتر قابل درک است. اگر اینطور نبود، همهی ما مستقیماً کدمان را با زبان ماشین مینوشتیم (صفر و یک). اگر میخواهید یک توسعهدهندهی نرمافزار خوب باشید، باید یاد بگیرید که بهطور مؤثر با مردم برخورد کنید (حتی اگر نوشتن کد، بخشی از شغل شما باشد که بیشتر از همه لذت میبرید).
به این فکر کنید که واقعاً چهمقدار از زمان شما در شغلتان صرف تعامل با افراد میشود تا بلافاصله ارزش بهبود تعاملات خود را با آنها درک کنید. وقتی صبح برای انجام کارتان مینشینید، یکیاز اولین کارهایی که انجام میدهید چیست؟ درست است، ایمیل را بررسی میکنید. و چه کسی برای شما ایمیل میفرستد؟ آیا کامپیوتر است؟ آیا کد شما ایمیلی برای شما ارسال میکند که از شما میخواهد آنرا تمام کنید یا بهتر کنید؟ نه. مردم انجام میدهند.
آیا در طول روز به جلسات میروید؟ آیا درمورد مشکلاتی که روی آنها کار میکنید با همکاران صحبت میکنید و درمورد چگونگی حل آنها استراتژی دارید؟ وقتی بالأخره به کدنویسی مشغول میشوید، چه کدی مینویسید؟ الزامات از کجا میآید؟
اگر فکر میکنید کار شما نوشتن کد است، بهتر است دوباره فکر کنید. وظیفهی شما بهعنوان یک توسعهدهندهی نرمافزار و تقریباً در هر حرفهای، برخورد با مردم است. در ادامهی این مقاله توضیح میدهم که چگونه این مهارت را در خود تقویت کنید.
یادگیری نحوهی تعامل با افراد
کتابهای بسیار عالی در مورد برخورد با مردم نوشته شدهاند و من فهرست شخصی خود را از بهترینهای این موارد در یک مقالهی دیگر به شما میدهم تا اکنون این فرصت را داشته باشید که روش شخصی خود را در این زمینه پیدا کنید یا لااقل درمورد آن تفکر و تحقیق کنید؛ زیرا روشی که برای یکنفر جواب میدهد، الزاماً برای دیگران یک روش موفقیتآمیز نخواهد بود، بنابراین سعی نمیکنم همهی چیزهایی را که باید بدانید پوشش دهم؛ اما سعی میکنم برخی از مفاهیم اساسی را که باید بدانید تا شاید بهترین نتیجه را برای شما به ارمغان بیاورد، بیانکنم. من مطالب زیادی را از یکیاز کتابهای مورد علاقهام در این زمینه، بهعنوان «چگونه دوستانی پیدا کنیم و بر مردم تأثیر بگذاریم» نوشته دیل کارنگی (کتابهای گالری، چاپ مجدد، 1998) قرض خواهمگرفت.
هر کسی دوست دارد مهم باشد
شاید یکی از مهمترین مفاهیمی که باید هنگام برخورد با افراد بدانید این است که در هستهی وجودی آنها، هر فردی میخواهد احساس مهمبودن کند. این یکیاز عمیقترین و ناامیدانهترین آرزوهای نسل بشر و انگیزهی اصلی برای اکثر دستاوردهای بزرگ در جامعه و زندگی است.
هر بار که با شخص دیگری ارتباط برقرار میکنید، باید به یاد داشته باشید و آگاه باشید که چگونه بر این نیاز اساسی انسان تأثیر میگذارید. اگر کسی را تحقیر میکنید یا کاری میکنید که بهنحوی احساس کند که دستاوردهایش کم شده است، کاملاً انتظار داشته باشید که با خشونت و ناامیدی فردی که اکسیژنش قطع شده است واکنش نشاندهد.
مردم خیلی راحت مرتکب این اشتباه میشوند که سریع ایدهی یک همکار را رد کنند تا بتوانند ایدهی خود را ارائه دهند. دقتکنید که وقتی این اشتباه فاحش را مرتکب میشوید، اغلب اوقات آنها را نسبتبه ایدههای خود ناشنوا خواهید یافت؛ زیرا باعث شدهاید که آنها احساس بیاهمیتی کنند. اگر میخواهید مردم ایدههای شما را بپذیرند و آنها را ارزشمند بدانند، ابتدا باید همان ادب را درمقابل آنها بهکار بگیرید. اگر غرور یکنفر را خدشهدار کنید، هرگز نمیتوانید قلب وی را بهدست آورید.
هرگز از افراد انتقاد نکنید
با توجه به موضوع پاراگراف قبلی، باید بلافاصله بتوانید متوجه شوید که انتقاد بهندرت ابزاری خواهد بود که به نتیجهی موردنظر شما میرسد. من قبلاً منتقد بزرگی بودم. قبلاً فکر میکردم که تنبیه، انگیزهی بسیار مؤثرتری نسبت به پاداش است؛ اما کاملاً در اشتباه بودم.
بارها و بارها، مطالعات نشان دادهاند که پاداشدادن به یک رفتار مثبت، بسیار موثرتر از تنبیه یک رفتار منفی است. اگر در موقعیت رهبری یا مدیریت هستید، این یک اصل مهم است که باید رعایت کنید. شما باید بیاموزید که زبان خود را گاز بگیرید و اگر میخواهید مردم را تشویق کنید که بهترین عملکرد خود را داشته باشند یا میخواهید تغییری ایجاد کنید، فقط و فقط کلمات تشویقکننده را به زبان بیاورید.
شاید شما درحالحاضر برای رئیسی کار میکنید (یا قبلاً کار کردهاید) که این اصل را درک نمیکند و به همهی عیوب افراد با انتقاد صریح و تند واکنش نشان میدهد. احساس شما درمورد چنین فردی چیست؟ آیا این رفتار وی به شما انگیزه میدهد که کار بهتری انجام دهید؟ از دیگران انتظار نداشته باشید که واکنش متفاوتی نشاندهند. اگر میخواهید انگیزه و الهامبخش باشید، بهجای انتقاد، از تعریف و تمجید استفادهکنید.
درمورد اینکه طرف مقابل چه میخواهد فکر کنید
کلید برخورد موفقیتآمیز با مردم این است که از فکرکردن به خودتان و آنچه میخواهید، دست بردارید و شروع کنید به این که چهچیزی برای طرف مقابل مهم است و چهچیزی میخواهد. با تغییر ذهنیت خود به این روش، از اینکه شخص دیگری احساس اهمیت کمتری کند، جلوگیری میکنید و احتمال انتقاد کمتری از سمت او خواهید داشت. فردی که به این شیوه رفتار میکند، به احتمال زیاد با شما به شیوهای مطلوب برخورد خواهد نمود و ایدههای شما را ارزشمند میبیند.
هنگامی که برای اولینبار با یک همکار یا رئیس وارد گفتگو میشوید، سعی کنید تمرکز خود را از خودتان بهسمت آنها تغییر دهید. سعی کنید به چیزها از دیدگاه آنها فکر کنید. فکر میکنید آنها میخواهند از این مکالمه چهچیزی بیرون بیاید؟ چه چیزی برای آنها مهم است؟ با دقت گوش دهید و زمانی که فرصت صحبت فرا رسید، گفتگوی خود را بهگونهای بیان کنید که مطابق با خواستههای طرف مقابل باشد. درواقع، این سناریو را از قبل تمرین کنید. برای اینکه مکالمه چگونه پیش خواهد رفت، از قبل آماده باشید.
خوب نیست به رئیس خود بگویید که چرا میخواهید یک ویژگی را به روش خاصی پیادهسازی کنید. خیلی بهتر است که این پیشنهاد را از این چهارچوب ذهنی بیان کنید که چرا پیادهسازی یک ویژگی به روشی که شما پیشنهاد میکنید، برای رئیس شما مفید است. شاید باعث شود نرمافزار پایدارتر شود یا احتمال ارسال بهموقع آن افزایشیابد.
از بحث و جدل با افراد خودداری کنید
بهعنوان توسعهدهندگان نرمافزار، ما گاهی اوقات تمایل داریم فکر کنیم که همهی مردم از منظر منطقی به مسائل فکر میکنند. آسان است که در دام این باور نادرست بیفتید که استدلال محکم، کافی است تا شخص دیگری را مجبور به پذیرش طرز فکر شما کند.
حقیقت ماجرا این است که اگرچه ما دوست داریم به توانایی فکری خود افتخار کنیم، اما همهی ما موجوداتی بسیار احساسی هستیم. ما مثل بچههای کوچکی هستیم که با کتوشلوار و کراوات راه میروند و وانمود میکنند که بزرگ شدهاند. یک آسیب جزئی ممکناست باعث گریه یا عصبانیت ما شود؛ اما یاد گرفتهایم که این احساسات را دور از چشم، کنترل و پنهان کنیم.
به همین دلیل، اجتناب از بحث و جدل به هر قیمتی ضروری است. منطق و دلیل محض درمورد اینکه واقعاً منطقی است که کودک بهموقع بخوابد تا در روز آینده بهخوبی قادر به فعالیت باشد، کمک چندانی به متقاعدکردن یک کودک نوپا که جیغ میکشد نمیکند. درحقیقت، منطق محض به همان اندازه در متقاعدکردن یک همکار در اینخصوص که روش شما برای انجام کارها بهترین است، مفید خواهد بود.
نقل قول:من به این نتیجه رسیدهام که تنها یک راه در آسمان بلند برای بهدست آوردن بهترین استدلال وجود دارد و آن، اجتناب از اینکار است. همانطور که از مار زنگی و زلزله اجتناب میکنید از استدلال هم بپرهیزید.
دیل کارنگی، چگونه دوستانی پیدا کنیم و بر مردم تأثیر بگذاریم
اگر در مورد نحوهی انجام کاری اختلافنظر دارید، در بسیاری از موارد بهترین اقدام شما این است که ابتدا تعیین کنید که آیا آن نقطهی خاص، تپهای است که ارزش مردن روی آنرا دارد یا خیر – بهخصوص اگر بدانید که مالک آن شخص دیگری است. هر فرصتی را که میتوانید پیدا کنید تا طرف خود را رها کنید و بپذیرید که درمورد یک موضوع کوچک (که برای شما اهمیت زیادی ندارد، اما ممکن است برای طرف مقابلتان ارزش زیادی داشته باشد) اشتباه میکنید. این موضوع (قربانیکردن موقعیتهای کماهمیت و استفاده از آنها برای ایجاد حس ارزشمندی در سایر افراد) باعث میشود که شما احترام بیاندازهای را نزد آنها بههمراه داشته باشید و این موضوع، برای شما اعتبار آینده است که میتواند در موقعیتهای دیگری که برای شما اهمیت زیادی دارد، خرجشود.
اگر هرگز برای کار برروی مهارتهای افراد خود وقت صرف نکردهاید، هیچ زمانی بهتر از اکنون برای شروع وجود ندارد. وقتی یاد بگیرید که چگونه با دیگران به شیوهای خوشایند تعامل داشته باشید و با آنها رفتار کنید، زندگی بسیار لذتبخشتر میشود و مزایایی که از یادگیری آن مهارتها درحالحاضر بهدست خواهید آورد، مادامالعمر خواهد بود و قیمتگذاری روی آن تقریباً غیرممکن است.
تله: برخورد با افراد «سمّی»
گاهی اوقات، متوجه میشوید که افرادی هستند کنار آمدن با آنها مهم نیست. برخی افراد فقط بهدنبال فرصتهایی هستند که دیگران را پایین بیاورند و عموماً دیدگاه منفی نسبتبه همهچیز در زندگی دارند. من به این نوع افراد «تندخو» میگویم، و شما نیز بهتر است از آنها دوری کنید.
اگر کسی را تندخو میشناسید، سعی نکنید او را تغییر دهید و سعی نکنید با او برخورد کنید. فقط از سر راهشان کنار بروید و تعاملات خود را با آنها تا حد امکان محدود کنید. شما میتوانید نشانههای یک فرد سوزاننده را با رد تخریبی که پشت سر خود بهجا می گذارد تشخیصدهید. بهنظر میرسد برخیاز افراد همیشه درگیر نوعی داستان و حاشیه هستند و اتفاقات بدی برایشان میافتد. آنها اغلب سعی میکنند خود را بهعنوان قربانی نشاندهند. اگر این الگو را تشخیص دادید، فرار کنید – تا جایی که میتوانید از آن افراد فرار کنید.
اما اگر چنین فردی رئیس یا همکار شما باشد که باید با او تعامل داشته باشید، چهکاری میتوانید انجام دهید؟ گزینههای شما زیاد نیست. ممکناست مجبور شوید این موضوع را تحملکنید یا ممکناست مجبور شوید بهدنبال انتقال به یک بخش جدید یا حتی یک شغل جدید باشید. هر کاری که لازماست، انجام دهید تا در دام آنها گرفتار نشوید. اگر مجبور به تعامل با آنها هستید، اینکار را به روشی حداقلی و بدون سرمایهگذاری عاطفی انجامدهید.
اقدام عملی
- یک روز در محل کارتان، هر برخوردی را که با یک انسان دیگر دارید، پیگیری کنید. در پایان روز، تعداد تعاملات خود را در آن روز بشمارید (شامل پاسخدادن به ایمیلها یا تماسهای تلفنی).
- یک نسخه از کتاب «چگونه دوستانی پیدا کنیم و بر مردم تأثیر بگذاریم» اثر دیل کارنگی را تهیه کنید و آنرا بخوانید – بیشاز یکبار.
- دفعهی بعد که به مشاجره کشیده میشوید، به راههایی فکر کنید که میتوانید آنرا تغییر دهید. برای یک تست جالب، فقط تسلیم شوید. در واقع، فقط تسلیم نشوید، بلکه قاطعانه، طرف فرد مقابل خود را بگیرید. نتیجهی انجام این کار ممکن است شما را شگفتزده کند.