شغل سوم: کارآفرین
مسیر کارآفرینی احتمالاً دشوارترین، نامشخصترین و درعینحال ازنظر مالی، بالقوهترین مسیری است که میتوانید در شغل خود طیکنید. این تعداد صفت برای توصیف یک انتخاب شغلی زیاد است و دلیل خوبی هم دارد. من یک کارآفرین را با یک قمارباز حرفهای برابر میدانم. ثبات بسیار کمی در کارآفرینی وجود دارد (اگر وجود داشته باشد)، اما اگر موفقشوید، میتوانید کسبوکارتان را «واقعاً» بزرگ کنید.
اما کارآفرینبودن دقیقاً به چه معناست؟ این یک تعریف بسیار مبهم است و میتواند بهمعنای چیزهای مختلفی باشد. بااینحال، در بیشتر موارد، من یک کارآفرین توسعهدهندهی نرمافزار را کسی میدانم که کسبوکار یا محصول خود را بااستفادهاز مهارتهای نرمافزاری خود توسعه میدهد. درحالیکه یک کارمند و یک مشاور مستقل، ساعتهای خود را با پول معامله میکند، یک کارآفرین وقت خود را بدون دستمزد پیشاپیش معامله میکند؛ اما فرصتی برای بازدهی بسیار بزرگتر در آینده دارد. تفاوت بین کارمندی و مشاورهی مستقل با کارآفرینی، درست شبیه کارکردن در مزرعهی دیگران و داشتن مزرعهی شخصی است. مزرعهی شخصی تا مدتها درآمدی ندارد و کسی بابت کارکردن روی مزرعهی شخصی یکنفر، به او حقوق نمیدهد و اگر محصولش ازبین برود، کاملاً ضرر کرده و عمر و مالش بههدر رفته است؛ اما اگر بهثمر بنشیند، تمام محصول و درآمد متعلق به خودش خواهد بود و میزان درآمدش با کارکردن روی مزرعهی دیگران قابلقیاس نیست؛ بهعلاوه در آینده نیز زحمت کمتری برای حفظ و گسترش درآمدش نیاز دارد چون بستر اولیه را فراهم کرده است.
من در حال حاضر خود را در دستهی کارآفرینان میدانم. من بیشتر وقتم را صرف توسعهی آموزش و سایر محصولاتی میکنم که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم ازطریق دوستان و شرکا میفروشم تا زندگی خود را تأمین کنم. من هنوز کدنویسی میکنم؛ اما معمولاً برای هیچ مشتری خاصی کد نمینویسم. من یا برای محصول یا خدمات خاصی که ایجاد میکنم کد مینویسم یا مفاد آموزشی را توسعه میدهم تا آنچه را که میدانم به دیگران بیاموزم (و البته همین آموزشها را نیز بهطور مستقیم یا غیرمستقیم وارد جریان درآمدسازی خودم میکنم).
در واقع همین مقاله نیز نمونهای از یک تلاش کارآفرینانه است. من درحال انجام یک قمار بزرگ هستم و ساعتهای زیادی را صرف نوشتن این مقالات میکنم. زمانی که من یک آموزش در یک سایت واسط منتشر میکنم، پیشپرداخت کوچک از ناشر دریافت خواهم کرد، اما ناشر مربوطه، هزینهی زمانی را که برای کار روی آن آموزش صرف میکنم، پرداخت نمیکند. درحقیقت من امیدوارم که یا نسخههای کافی از آموزش را بفروشم و برای جبران زحماتم، حق امتیاز مناسبتی دریافتکنم، یا از آن بهعنوان تبلیغات استفاده کنم که به من کمک میکند در سایر زمینههای کسبوکارم مشتری جذبکنم. این کاملاً ممکناست که کل این آموزش شکست بخورد و تلاشی بیهوده باشد (اگرچه با توجه به اینکه شما اکنون مقاله را میخوانید احتمال شکست آن کمی کمتر است).
دیگر کارآفرینان توسعهدهندهی نرمافزار به روشهای کاملاً متفاوتی نسبت به من عمل میکنند. برخیاز آنها شرکتهای استارتآپی را تشکیل میدهند و بهدنبال سرمایهگذاری کلان ازسوی سرمایهگذاران خارجی به نام VCها یا سرمایهگذاران خطرپذیر هستند. برخیدیگر شرکتهای کوچک نرمافزار بهعنوان یک سرویس (SaaS) میسازند و با فروش اشتراک خدمات خود، درآمد کسب میکنند. بهعنوان مثال، بنیانگذاران شرکت محبوب آموزش توسعهدهندگان Pluralsight با آموزش کلاس درس شروع کردند؛ اما بعداً متوجهشدند که با ارائهی یک سرویس کاملاً آنلاین میتوانند بسیار بهتر عملکنند و سپس با شروع ارائهی یک سرویس مبتنی بر اشتراک، به مدل SaaS رفتند.
من مطمئن هستم که تابهحال میتوانید حدس بزنید که دو مزیت بزرگ کارآفرینبودن چیست: آزادی کامل و پتانسیل درآمد کاملاً بدون محدودیت. بهعنوان یک کارآفرین، شما هیچ رئیسی بهغیر از خودتان ندارید – اگرچه میتوانید خودتان خشنترین رئیس باشید. شما میتوانید هرطور که دوست دارید بیایید و بروید و کاملاً مسئول آیندهی خود و کسبوکارتان هستید. همچنین اگر چیزی را بسازید که بسیار موفق باشد، میتوانید میلیونها تومان یا بیشتر درآمد داشته باشید. شما میتوانید اهرمی را در زمان خود اعمال کنید تا بازده حاصل از آنرا به روشهای بالقوه بهصورت تصاعدی افزایش دهید.
اما کارآفرینبودن همیشه بهمعنای لیموزین و مهمانیهای مجلل نیست. این احتمالاً سختترین و پرخطرترین انتخاب شغلی است که میتوانید شروع کنید. هیچ تضمینی برای هیچ درآمدی وجود ندارد و شما میتوانید در پی دنبالکردن ایدههای درخشان خود، تا خرخره در بدهی غرقشوید. زندگی یک کارآفرین، پر از ترن هوایی است. یکروز مشتریان محصول شما را میخرند و شما در صدر جهان قرار میگیرید. روز بعد پروژهی شما خراب میشود یا یک رقیب از ناکجاآباد با سرمایهی دهبرابر شما پیدا میشود و با دامپینگ و قیمتشکنی، شما را به چالش میکشد و شما غرق در فکر میشوید که چگونه اجارهی خود را بپردازید.
کارآفرینبودن همچنین مستلزم سرمایهگذاری هنگفت روی مهارتهای دیگری است که ممکناست بهعنوان یک توسعهدهندهی نرمافزار که برای شخص دیگری کار میکند یا کار مشتریان را انجام میدهد، نگران آنها نباشید. کارآفرینان باید هم فروش و هم بازاریابی و همچنین بسیاری از جنبههای دیگر کسبوکار و مالی را که برای موفقیت حیاتی هستند بیاموزند. تازه این در شرایطی است که کارمند نداشتهباشید وگرنه باید مهارتهای مدیریتی و پرداخت حقوق یا شریککردن همکاران در سود و سهام شرکت و… را هم به ماجرا اضافهکنید (من برخی از این موضوعات را بعداً در مقالات دیگری پوشش خواهم داد. در مقالات دیگری در آینده، ما در مورد بازاریابی خودتان صحبت خواهیم کرد که مفهومی مشابه بازاریابی یک محصول است و در مقالات دیگری، به برخیاز موضوعات مالی خواهیمپرداخت که آنها را مفید خواهیدیافت، حتی اگر قصد کارآفرینشدن نداشتهباشید).
مزایا:
- آزادی کامل
- پتانسیل درآمدی فوقالعاده زیاد
- کارکردن برروی چیزی که میخواهید و دوستش دارید
- رئیس ندارید
معایب:
- ریسک بسیار زیاد
- همهچیز برعهدهی خود شماست
- نیاز به مهارتهای زیاد دیگر (بهجز توسعهی نرمافزار)
- احتمال شکست پساز روزهای طولانی کارکردن، بدون درآمد و حتی با بدهی زیاد